نامت چه بود ؟
آدم
فرزنده ؟
من را نه مادری نه پدر … بنویس اول یتیم عالم خلقت
نام محل تولد ؟
بهش پاک
اینک محل سکونت ؟
زمین خاک
قدت ؟
روزی چنان بلند که همسایه خدا … اینک به اندازه بختم روی خاک
اعضای خانواده ؟
حوای خوب و پاک
قابیل خشمناک
هابیل زیرخاک
روز تولدت ؟
در روز جمعه ای … به گمنام که روز عشق
رنگت ؟
اینک فقط سیاه زشرم چنان گناه
چشمت ؟
رنگی به رنگ بارش باران که ببارذ از آسمان
وزنت ؟
نه انچنان سبک که پرم در هوای دوست
نه انچنان وزین که بشینم بر این زمین
جنست ؟
نیمی مرا از خاک … نیمی دگر خدا
شاکی تو ؟
خدا
نام وکیل ؟
انهم خدا
جرمت ؟
یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین؟
همین
حکم ؟
تبعید در زمین
همدست در گناه ؟
حوای آشنا
ترسیده ای ؟
کمی
زچه ؟
که شوم من اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت اومده ؟
بلی
چه کسی ؟
گاهی فقط خدا
داری گلایه ای ؟
دیگر گلایه نه … ولی
ولی چه ؟
حکمی چنین انهم به یک گناه ؟
دلتنگ گشته ای ؟
زیاد
برای که ؟
تنها فقط خدا
آورده ای سند ؟
بلی
چه ؟
دو قطره اشک
داری تو ضامنی ؟
بلی
چه کسی ؟
تنها کسم خدا
در آخرین دفاع ؟
میخوانمش چنان که اجابت کند دعا …
یک عده از ته دل میگن : آدم حوا اگر میوه ممنوعه نمیخوردن ما اینجا نبودیم. نباید میخوردن، چرا گول شیطان رو خوردند؟
در جوابشون باید گفت : هر وقت اصلا گناه نکردید ، و وساوس شیطانی رو اطاعت نکردید، اونوقت میتونید این حرفها رو بزنید!