گاهی پیش میآید که به همسرتان شک میکنید و دارای دلایلی هستید که شکتان درست است در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلمان راهحل مناسبی را پیدا کنیم، اول از همه باید شروع به جمعآوری اطلاعات کنیم، مثلا اگر کسی به ما زنگ زده و از عدمتعهد شوهرمان خبر دادهاست نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم مثلا شاید با یک یا ۲بار چک کردن طرف مقابل(بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم و ۲ نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملا موضوع را فراموش کنید.
۳ قدم مهم
اگر به همسرتان شک کردید و بعد از مدتی فهمیدید شک شما اشتباه بودهاست، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملا شک را فراموش کنید و تنها چیزی که میتواند شکها و ناآرامیهای بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بیقید و شرط به یکدیگر است. چون در این صورت رابطه دلپذیر میشود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی بازمیگردد اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرتخواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهایتان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلا کمتر سؤال کنید و… قدم سوم این است بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بدهید.
وقتی شک کردن تبدیل به بیماری میشود
بعضی اوقات فرد آنقدر شک میکند که میتوان او را بیمار دانست، برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگیاش دچار شک بودهاست؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی بهشدت و بدون دلیل شکاک است و این شکها هم خودش را آزار میدهد وهم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحتتاثیر قرار گرفتهاست و تمام زندگیاش تبدیل به بحث و جنجال میشود ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک میکند. اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل کردن مشکلش به متخصص مراجعه کنید(هیچگاه به او نگویید خودش تنهایی باید پیش متخصص برود چون حتما جبهه خواهد گرفت) یعنی باید همگام باهم مشکل را حل کنید.
دخالت ممنوع
گاهی پیش میآید که زن یا شوهر یا هردو در کارهای هم دخالتهای فراوانی میکنند مثلا اینکه برای لباس پوشیدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و… تعیین و تکلیف میکنند، یعنی حتی میخواهند کوچکترین رفتارهای طرف مقابل را نیز کنترل کنند، کسانی که اینگونه رفتار میکنند اول از همه باید بدانند اینگونه رفتارها نه تنها آنها را به هم نزدیک نمیکند بلکه رابطه نیز آسیب میبیند دوم اینکه این افراد باید از خود سؤال کنند که نگران چه هستند که میخواهند همه رفتارهای همسرشان را کنترل کنند، معمولا آدمهای کنترلگر میخواهند طرف مقابلشان آنگونه باشد که آنها میخواهند و این کار اشتباهی است.