اما وقتى معاويه از دنيا رفت و يزيد بر سر كار آمد، مساءله كاملا فرق كرد،
1 – يزيد مردى بود رسوا كه فسق و فجور او علنى و براى همه ظاهر شده بود، در نتيجه اعتماد مردم به او كاهش يافته .
2 – حكومت يزيد، كه علنى اظهار فسق و كفر مى كرد، اهانتى جدى و ذلتى ننگين براى اسلام و مسلمين بود.
3 – يزيد جوانى خام و بى تجربه و تازه كار بود، كه هرگز از امتيازات عوام فريبانه پدرش معاويه برخوردار نبود،
4 – خلافت يزيد، بخاطر اينكه مخالف صلحنامه پدرش با امام مجتبى در عدم تعيين ولى عهد بود، غير قانونى بحساب مى آمد، گذشته از آنكه با تهديد و اكراه نيز همراه بود.
